نکاتی در رابطه با آماده سازی کودکان برای آغاز سال تحصیلی جدید.
یکی از سخت ترین کاری که والدین باید انجام دهند آماده سازی کودکان برای بازگشت به مدرسه است. بیشتر کودکان دوست دارند که تا دیر وقت بخوابند، زمان آزاد بیشتری داشته باشند، و سازماندهی و ساختار کمتری در زمان تعطیلی مدارس دارند. والدین برای آماده سازی کودکان برای شروع مدرسه چه کارهایی می توانند انجام دهند؟
نخست، کودکان را از لحاظ تحصیلی آماده نگاه دارید تا با شروع روز اول مدرسه سورپرایز نشوند. برای آمادگی روحی کودکان راه های زیادی وجود دارد. یک تقویم که بر روی آن روزها مشخص شده است برای کودکانی که در درک زمان و دوره دچار مشکل هستند می تواند کمک کننده باشد. دوم، به کودکان نشان دهید که از کدام فروشگاه می خواهید کوله پشتی، کتاب ها، و جعبه های غذا را خریداری کنید بنابراین روال برنامه ریزی شده و مشخص است. مکانهایی که در آن کودکان تکالیف مدرسه شان را انجام می دادند برای انجام تکالیف آینده آماده کنید و برای ان قوانینی وضع کنید.
بازگشت به مدرسه
سوم، در روز اول تمامی قسمت های مهم را با کودک بروید، از مدرسه بازدید کنید معلم و مشاور مدرسه را نیز ملاقات کنید. مسائل ناشناخته می تواند باعث ایجاد اضطراب شود بنابراین این کارهای ساده برای کمک به آرامش عصبی کودک کمک کننده هستند. همچنین اگر کودک شما مسائل پزشکی یا اضطراب دارد و در اولین هفته ی تحصیلی به مشاوره نیاز دارد می تواند مفید باشد.
چهارم، برای مراقبت های بعد از مدرسه و انجام تکالیف روال خاصی مشخص کنید. مشخص بودن برنامه ها برای تسکین استرس هم برای شما و هم برای کودکتان مفید می باشد. پنجم، برای امادگی کودکتان برای روز اول مدرسه وسایل و یونیفرم او را از قبل خریداری کنید. در آخر، اگر همه ی این کارها را انجام دادید روز اول مدرسه کودکتان را به مدرسه ببرید. در این صورت کودک شما احساس امنیت می کند و برای اتفاقات غیر منتظره اضطراب نخواهد داشت.
منبع:
داستان کودکانه در مورد بی نظمی که کودک شما یادبگیره نظم داشته باشه و اسباب بازی و وسایل در خانه رها نکنه.
یکی بود یکی نبود
یه پسر کوچولوی شیطونی بود به اسم نیما که همیشه وقتی از مدرسه میومد لباساش و روی تخت مینداخت و میرفت جلوی تلویزیون فیلم میدید و با اسباب بازی هاش بازی میکرد.
مادر نیما همیشه بهش میگفت که لباساش و مرتب کنه و اسباب بازی هاشو از وسط خونه جمع کنه تا خراب نشن.
ولی نیما به حرف مامانش گوش نمیداد و همیشه همون جوری که جلو تلویزیون کارتون میدید خوابش میبرد و مامان و باباش وسایلش و جمع میکردن.
تا یه روز نیما از مدرسه اومد و ناهارش تند تند خورد و رفت جلوی تلویزیون تا کارتون مورد علاقه اش رو ببینه و با ماشین هاش بازی کنه.
مامانش که خیلی خسته بود سمت اتاق خواب رفت و گفت نیما من میرم یکم بخوابم یادت نره وسایلت رو جمع کنی.
نیما هم مثل همیشه سرش رو ت داد ولی اصلا حواسش به حرف مامانش نبود.
چند ساعتی نگذشته بود که نیما یادش افتاد تکلیف مدرسه اش رو انجام نداد و رفت اتاقش تا از تو کیفش تکلیف هاش رو در بیاره و انجام بده.
داستان کودکانه در مورد بی نظمی
مامانش که تازه بیدار شده بود و داشت از اتاق خواب درمیومد.
پاش روی یکی از ماشین های مسابقه ای نیما رفت و لیز خورد و پاش محکم به میز وسط خونه خورد و موقع افتادن سرش به زمین خورد نیما که از سر و صدا بیرون اومده بود با دیدن مامانش ترسید و گریش گرفت از طرفی هم میدونست که مامانش حسابی دعواش میکنه چون به حرفش گوش نکرده بود.
منبع :
داستان کوتاه در مورد راستگویی و صداقت برای کودکان فراهم شده است.
داستان پارمیدا و نیکیتا
یه روز جمعه پارمیدا از خواب بیدار شد و دید که مامانش داره حاضر میشه، که به خونه مامان بزرگش بره.
پارمیدا می دونست خاله زری و دخترش نیکتا که هم سن پارمیدا بود، هم احتمالا اونجا هستن. به همین خاطر سریع حاضر شد تا با مامانش دوتایی به خونه مادر بزرگش برن.
خونه مادربزرگ خیلی بزرگ بود و یک حیاط باصفا داشت که بچه ها عاشق توپ بازی و دویدن اونجا بودن، مخصوصا روزهای تعطیل که میتونستن تا عصر اونجا بمونن و بازی کنن.
البته پارمیدا اگه هر روز هم می رفت خونه مادربزرگش سیر نمی شد چون اونجا رو خیلی دوست داشت.
پارمیدا سریع کفششو پوشید و با مامانش سوار آژانس شدن و به خونه مادربزرگ رفتن.
داستان کوتاه در مورد راستگویی و صداقت برای کودکان
وقتی رسیدن و در زدن نیکتا در رو باز کرد و یهو پرید تو بغل پارمیدا.
مامان پارمیدا هم نیکتا رو بوسید و گفت چطوری تو گل دختر.
نیکتا بهشون سلام کرد و پیش مادربزرگ و خاله زری رفتن.
پارمیدا به خاله و مادربزرگش سلام کرد و توپی رو که همیشه باهاش بازی میکردن، برداشت و با نیکیتا به حیاط رفتن تا باهم بازی کنن.
نیم ساعتی نگذشته بود که پارمیدا توپ رو به گلدون عتیقه مورد علاقه مادربزرگ که یادگار بابا بزرگ بود زد و اون رو شکست. مامان پارمیدا سرش رو از پنجره حیاط بیرون آورد و پرسید صدای چی بود؟
نیکتا به پارمیدا گفت حالا چیکار کنیم الان باهامون دعوا میکنن و نمیذارن دیگه بیاییم خونه مامان بزرگ و بازی کنیم و مامان بزرگ خیلی خیلی ناراحت میشه.
پس با هم دیگه گفتن که هیچ اتفاقی نیفتاده و با هم تصمیم گرفتن گلدون شکسته رو ببرن و بذارن زیر تخت چوبی بزرگی که توی حیاط بود.
بعد از چند ساعت پارمیدا و نیکتا که از بازی کردن خسته شده بودن، پیش مادر بزرگ رفتن تا براشون از سایت کودک و نوجوان قصه تعریف کنه.
خاله زری و مامان پارمیدا هم بعد از درست کردن غذا، تصمیم گرفتن تا حیاط رو تمیز کنن. مامان پارمیدا موقع جارو زدن زیر تخت، تیکه های گلدون و خاک و گل پژمرده رو دید.
منبع
راننده اورژانس اجتماعی ما را مستقیم به کوچهای میبرد که منزل موردنظر در آن قرار دارد و ما باید جایی پیاده شویم که نزدیک محل اعلام شده نباشد، بچههای اورژانس فکر آبروی ساکنان خانه را میکنند مبادا میان همسایهها برایشان حرف در بیاید که فلانیها…
پیرمردی با چهره مهربان در آپارتمان را باز میکند. به قیافهاش نمیآید اهل آزار و اذیت کودکان باشد. سماوات اسم امیرسام را میبرد و پیرمرد تایید میکند که کودک در خانه است و اجازه ورود میدهد. پدر و مادر کودک هم در خانه هستند. اعتیاد در چهره هر دوشان پیداست و معلوم میشود دلیل تماس چه بوده. پدر رفت لباس مرتبتری بپوشد، اما فریده مادر پسرک همانطور با لباس خانه، جلوی ما نشست و به سوالات مددکار و روانشناس تیم جواب داد.
سن و سالش حدود ۳۰ است و سه سال پیش در خیابان با همسرش آشنا شده. از همان اول میدانسته شوهرش معتاد است و تصمیم میگیرد انگیزهای شود تا شوهرش اعتیاد را ترک کند که پدرش را از دست میدهد و در همین ناراحتیها، برای رسیدن به آرامش، به مصرف مواد گرایش پیدا میکند. چند باری تفریحی استفاده میکند تا اینکه گرفتار میشود. یک سال و نیم هم شیشه مصرف کرده و بعد ترک میکند، تا دو هفته پیش که به قول خودش «مثل سگ» متادون را هم ترک کرده. سه ماه و نیم از بارداریاش گذشته بوده و او تازه متوجه بچه میشود، اما پزشکش به او اجازه نمیدهد که متادون را کنار بگذارد.
پسرش حدود دو ماه پیش، معتاد متولد شد و دو هفته برای ترک در بیمارستان مفید بستری بوده. بعد از مرخصی، عمهاش او را میبرد که پیش خودش از او نگهداری کند و خیالش راحت باشد که نوزاد سالم میماند. پدر هم تحت نظر پزشک ترک کرده و متادون مصرف میکند.
خواهرهای آقا با ازدواج او و فریده مخالف بودند، بعد از ازدواج آنها و معتاد شدن فریده دیگر نور علی نور میشود و بهانه حسابی دست خواهرها میافتد و آنها هم چندین بار به خانه آنها میآیند تا او را از خانه برادرشان بیرون کنند، اما برادر با اینکه معتاد است، هنوز هوش و حواسش را از دست نداده و همسرش را دوست دارد و میگوید به هیچ قیمتی از او جدا نمیشود. حالا که بچه آمده هر دو انگیزه بیشتری برای ساختن زندگی سالم پیدا کردهاند، این را فریده میگوید و پسرش را با قربان صدقه بغل میگیرد و اضافه میکند که اگر امیرسام نباشد، باز برمیگردد به مواد.
پشت در پشت، میراث شیشه
پرونده دیگری که تیم سیار اورژانس اجتماعی برای بررسی آن رفت، در منطقهای در جنوب پایتخت بود. طبق معمول تیم در خیابان اصلی و دور از منزل مورد نظر پیاده شد و در کوچهها به دنبال پلاک موردنظر گشت.
وارد منزل شدیم، آپارتمانی تقریبا ۴۰ متری در طبقه سوم ساختمان. تماس گیرنده، مادربزرگ مهسا بود که ۱۲ سال دارد و طبق قانون هنوز کودک به حساب میآید. بدون اینکه کسی سوال کند، مادربزرگ که دل پُری داشت شروع به گفتن جریان کرد. مادر، پدر و عموی مهسا هر سه به شیشه اعتیاد دارند و در خانهای در کرج زندگی میکنند. پدرش تعادل روانی ندارد، آنقدر که همان سالها هم که معتاد نبوده از خدمت سربازی معافش کردهاند. او مهسا و مادرش را همیشه به شدت کتک میزند و گاهی هم از خانه بیرون میکند. خرج تحصیل و خرید مایحتاج مهسا را مادربزرگ که پرستار ۲۴ ساعته است میدهد و مهسا هر وقت تعطیل باشد به خانه آنها میآید. شاگرد زرنگ کلاس اول راهنمایی مدرسه است. او که با چشمهای روشن و نگران حواسش به حرفهای مادربزرگ است که چیزی را از قلم نیندازد، میگوید: «بیشتر وقتها با صورت و تن کبود به مدرسه میروم و بعضی وقتها هم پدرم مدتها نمیگذارد درس بخوانم، اما مدرسه هیچ وقت به من کمک نکرد که از این وضع راحت شوم.»
مادربزرگ مهسا میخواهد حضانت او را بر عهده بگیرد، پسرش هم مخالفتی ندارد، اما مادر نمیگذارد. مهسا میگوید از طریق او بعضی از خیرین به خانوادهاش کمک میکنند، اما یک قران از این پول خرج او نمیشود و پدر و مادر و عمویش با این پولها شیشه میخرند و با هم دود میکنند.
مادربزرگ میگوید بارها پسرهایش را بستری کرده که ترک کنند، اما آنها باز هم به اعتیاد برگشتهاند. مادر مهسا هم هر بار مادرشوهرش خواسته کمکش کند، یا رگش را زده یا هرچه را دم دستش بوده شکسته. گویا اعتیاد در این خانواده ماندگارترین میراث به حساب میآید. پدربزرگ مهسا هم زمانی که زنده بود به هروئین و تریاک اعتیاد داشت تا هشت سال پیش که اُوردوز میکند و بر اثر سکته قلبی و مغزی فوت میکند.
شخصی برای آنها توضیح میدهد که با وجود اینکه عدم صلاحیت پدر و مادر برای نگهداری مهسا معلوم است، اما مادربزرگ باید به اداره سرپرستی مراجعه کند، اعتیاد پدر و مادر را ثابت کند و بخواهد که سرپرستی نوهاش را برعهده بگیرد. و بعد از مدتی میتواند نامهای بگیرد که حتی این اختیار را به او میدهد که دیگر مهسا را به والدینش تحویل ندهد. برای کمک به اثبات اعتیاد والدین هم به او اطمینان دادند که اورژانس اجتماعی کرج به خانه مهسا مراجعه میکند و گزارش اعتیاد آنها را به اداره سرپرستی میدهد.
بیقراریهای ساعت ۹
توی مطب دندانپزشکی نشستهام. دکتر آمپول بیحسکنندهای توی لپم زده و منتظرم تا اثر کند. روبهرویم سه تا خانم نشستهاند. یکیشان یک خانم تقریبا ۷۰ ساله است که با دختر حدودا ۴۵ سالهاش آمدهاند اینجا. کارشان تمام شده و منتظر هستند تا آژانس بیاید دنبالشان. خانم سومی یک خانم ۵۰ ساله است که او هم لپش را گرفته. شبکه سوم دارد تصاویر مردم سیلزده پاکستان را نشان میدهد. خانم منشی کانال را عوض میکند. هر سه خانم روبهرویی بیقرار به نظر میرسند. گاهی به تلویزیون نگاه میکنند، گاهی به ساعتشان، گاهی به من، گاهی به منشی دکتر.
خانم ۵۰ ساله رو به من میپرسد: «شما هم بیحسی زدهاید؟» سرم را تکان میدهم که یعنی بله. بعد او هم سری تکان میدهد و افسوسخورانه میگوید: «پس نوبت شما قبل از منه.» میگویم: «اگر شما عجله دارید، اول شما بفرمایید.»
لبخندی از سر رضایت میزند و تشکر میکند. نمیدانستم تعارفم را اینقدر زود میپذیرد. با خودم میگویم: «عیبی ندارد، حتما عجله دارد!» خانم مُسن همچنان بیقرار است. به دخترش میگوید: «یه زنگ بزن ببین چرا آژانس نیومد؟» دخترش هم حال و روز بهتری ندارد.
منبع
تسهیل پیوند کودک با معلم و همکلاسی هایش
کودکتان دیگر مثل یک بچه ی بزرگ هر روز به مدرسه می رود. اما به جای شور و اشتیاقی که شما انتظار آن را دارید، بسیاری از روزها به خصوص روزهای شنبه را می بینید که کودکتان با گریه و یا دل درد به مدرسه می رود. او تمارض نمی کند. این عکس العمل به دلیل اضطراب هایی است که بر روی بدن کودک تاثیر می گدارد، و این اضطراب ها به خصوص در کودکان ممکن به ناراحتی معده منجر شود. ولی نگران نباشید، این مسئله که کودکان برای رفتن به مدرسه نیاز به کمک ها و سازگاری هایی داشته باشند غیر معمول نیست. در اینجا ده نکته بیان شده است که در این رابطه می تواند کمک کننده باشد.
1. تسهیل برقراری ارتباط کودک با معلمش.
کودکان نیاز دارند که با یک بزرگسال که به آنها احساس امنیت می بخشد ارتباط برقرار کنند. بنابراین زمانی که آنها با والدینشان نیستند، نیاز دارند که دلبستگیشان را به سمت معلمشان سوق دهند، و یا اینکه انها ممکن است انقدر اضطراب داشته باشند که نتوانند آرامش خود را به دست بیاورند و به فرایند یادگیری بپردازند. اگر شما متوجه شدید که کودکتان از رفتن به مدرسه احساس خوبی ندارد، بلافاصله با معلمش مطرح کنید. فقط کافی است که به معلمش بگویید که به نظر می رسد که فرزندم هنوز خود را با مدرسه اخت نکرده است، و شما امیدوار هستید که او بتواند توجه ویژه ای به کودکتان داشته باشد که کودکتان احساس کند که در خانه ی خودش است. هر معلم با تجربه ای این مسئله را درک می کند و توجه بیشتری برای کمک به کودکتان خواهد کرد. بسیاری از معلمها کارهای ویژه ای به کودک می سپارند، که کودک می تواند با آن ارتباط برقرار کند و هر روز می تواند وظیفه ی خود را انجام دهد.
2. برقراری ارتباط کودک با دیگر کودکان
کودکان نیاز دارند که حداقل با یک کودک ارتباط برقرار کنند. اگر متوجه شدید که فرزندتان با این مسئله مشکل داردبا معلمش در میان بگذارید. از کودکتان بپرسید که کدام یک از بچه های مدرسه را دوست دارد که برای بازی کردن دعوت کند. اگر کودکتان در رابطه با پاسخ دیگر کودکان برای دعوت به بازی احساس راحتی ندارد، شما می توانید همواره یکی از کودکان را ش بعد از مدرسه به بستنی دعوت کنید، یا اینکه برخی از اقوام را برای شام دعوت کنید.
شما تنها نیاز دارید که پیتزا تهیه کنید، و بعد از صرف شام، کودکان در اطراف خانه مانند دو دوست قدیمی با هم به بازی و مسابقه خواهند پرداخت. و چه کسی می داند؟ شاید شما و دیگر والدین بتوانید این مسئله را به این راحتی حل کنید.
3. به کودکتان راه حلی را نشان دهید که بتواند در طول روز به شما فکر کند
برای بسیاری از کودکان، بزرگترین چالش خداحافظی کردن و جدا شدن از والدین است. یک مراسم جدایی ترتیب دهید، مانند بغل کردن یا گفتن: «من دوست دارم، تو منو دوست داری، روز خوبی داشته باشی و من ساعت 3 تو را می بینم!». بیشتر کودکان دوست دارند که یک عکس خانوادگی در کیفشان داشته باشند. همچنین بسیاری از کودکان دوست دارند که علامت یا چیزی مربوط به والدینشان در جیبشان داشته باشند، مانند یک قلب کاغذی که کلمه ی عشق بر روی آن نوشته شده است، یا سنگی که آن را با همدیگر در ساحل پیدا کرده اید، اینها چیزهایی هستند که اگر کودک احساس تنهایی کرد به وسیله ی آنها می تواند اطمینان خود را به دست اورد.
منبع:
زمانی که به گذشته خود میاندیشیم میبینیم قصه گفتن مادرها و مادربزرگها ذهن ما را نوازش میکرد و با زیبایهای کلام آنها شاد و خرسند میشدیم و زمانی از زندگی عادی خود دور میشدیم و همراه کلام آنها به دور دست سفر میکردیم و با ذهن کودکانه خود خیالپردازی میکردیم. هنگامی که از مادران سوال میکنیم از کجا این قصهها را میدانید، میگفتند مادران ما گفتهاند؛ بنابر این نتیجه میگیریم که این قصهسرایها از زمانهای دور انسانها را تحتتاثیر قرار داده است و هر زمانی مادری که میخواست کودک خودش را به آرامش برساند متوسل به قصههای که زبانبهزبان نقل شده، میشد تا صنعت چاپ توانست همین قصهها را جمعآوری کند و بصورت کتاب درآورد.
تاریخچه قصهگویی همواره با انسان بوده و اثرات مثبت و منفی هم به همراه داشته، گاهی یک قصه میتواند اثری در آینده کودک داشته باشد که دهها آموزش چنین اثری را ندارند.
برخی از کودکان دارای اختلالهای رفتاری میباشند. این کودکان معمولا رفتارشان با هم سنهای خود متفاوت است و دارای ویژگیهای خاص میباشند، میزان شرارت و شیطنت آنها از گروه سنیشان بیشتر میباشد. آنها توجهای به دیگران ندارند و حقوق آنان را زیرپا میگذارند و به طور کلی با هر قانون و قوانین مخالفت میکنند. این کودک در محیطهای اجتماعی کنترل بر رفتارهای هیجانی خود ندارند، مثلا نمیتوانند با هیجانهای فرهنگی، سنتی، قومی ارتباط برخورد کرد و این گونه رفتارها در اجتماع باعث میشود که تاثیر منفی برای او به جا بگذارد و نتواند سازگاری با محیط را تجربه کند، و اینگونه کودکان شدیدا در معرض افسردگی قرار دارند. عدم سازگاری با محیط در کودک باعث میشود که کمکم بدرفتاری با دیگران را شروع کنند و از محیطهای مختلف طرد شوند، و این عوامل باعث میشود که کودک کمتر در محیطهای مناسب آموزشی و فرهنگی قرار بگیرد و هر روز وضعیت کودک ناهنجارتر میشود و حتی بزرگترها هم تحمل ندارد و متوسل به تنبیه کودک میشوند.
قصهدرمانی را نمیتوان به عنوان یک روش درمانی محسوب کرد، در قصهدرمانی میتواند خیلی نامحسوس کودک را همراهی کند که ادبیات و روش زندگی خود را تغییر دهد و رفتهرفته خود را در آن قصههای شیرین ببیند و از کجرویهای زندگی خود را تغییر دهد و از آن قصهها روشهای جدید چگونه زندگی کردن را میآموزد بدون آنکه به او امر شود و او یاد میگیرد که چگونه با دیگران روابط اجتماعی و خوب را برقرار کند. بیشتر کودکان از شخصیتهای قصهها و افسانهها تاثیر میپذیرند و خود را در آنها مییابند و سعی میکنند به شخصیت آن افراد نزدیک شوند و در رفتارهای خود را اصلاح میکنند، قصه تقویت قدرت فهم و بیان، پرورش خلاقیت، آموزش زبان و افزایش گنجینه واژگان کودکان نیز از دیگر تأثیرهای آموزشی و تربیتی داستانسرایی بهشمار میروند.
منبع:
مقاله کنترل خشم:اشخاص زیادی هستند که برای یک لحظه از غفلت .
و از دست دادن کنترل، به خود و بستگان خود پشیمان شده اند.
کنترل خشم یکی از نیازهای اصلی انسان است.مقاله کنترل خشم
و هر کس باید این توانایی را بدست آورد، اما چگونه؟
مقاله کنترل خشم را دنبال کنید تا راهکارهای ان را بیاموزید.
تاکنون، شما باید افرادی را که چیزی در خشم می گویند .
ببینند و سپس از دیگران عذرخواهی می کنند.
اما ما نباید هرگز فراموش نکنیم که کلمه ای که یکبار گفته شد .
یا یک بار انجام شد نمی تواند برگردد و گفته شده است.
اساس مقاله کنترل خشم
بنابراین، این مسئله از اهمیت بسیار برخوردار است .
که ما باید راه هایی برای کنترل خشم خود را برای حفظ امنیت خودمان از موقعیت های ناخوشایند یاد بگیریم.
چگونه می توان کنترل خشم را انجام داد؟مقاله کنترل خشم
در اینجا ساده ترین و موثرترین راه برای کنترل خشم است.
ریتم تنفس خود را تغییر دهید و احساسات مختلفی را تجربه کنید:
به یاد داشته باشید، شما نمی خواهید نفس عمیق بکشید، اما ریتم خود را تغییر دهید.
بهتر است این توضیح را به طور دقیق توضیح دهید، هر احساس ریتم تنفسی خود را دارد.
این به این معنی است که ریتم تنفس شما در شادی و غم متفاوت است.
با همان ریتم در آرامش کنترل روی خشم به وجود می آید.
مرکز ” مشاوره ستاره ایرانیان” تنها کلینیک شبانه روزی تخصصی و روانشناسی در ایران.
منبع:
بسیاری از افراد به دنبال مشاوره تحصیلی رایگان برای فرزند خود هستند لذا ما در این بحث به نکاتی مهم پیرامون تشویق کودکان به درس خواندن می پردازیم.
هر روز از فرزند خود بپرسید چه کاری باید انجام دهد.
یک محفل آرام را برای او فراهم کنید.
برای اکثر والدین، فرستادن بچه ها به مدرسه، کار مشکلی است.
هدف آنها این است که فرزندان خود را بسازند، هر دو کودکان و نوجوانان در مدرسه احساس امنیت و راحتی می کنند و درس های خوبی می گیرند.
اغلب والدین از معلم و مدرسه فرزندشان جدا شده اند.
به نظر می رسد که وقتی والدین در مدرسه شرکت نمی کنند، والدین مسئولیت فرزندان خود را احساس نمی کنند و در این زمان آنها فرزندان خود را به دست غریبه ها می دهند.
اگر والدین نقش فعال تری ایفا کنند، نه تنها کودکان را تشویق به تحصیل می کنند بلکه علاقه خود را نیز افزایش می دهند.
در این مورد، والدین نقش مهمی در تجربه تحصیلی فرزندشان ایفا می کنند و در عین حال ارتباط خوبی با معلمان ایجاد می کنند.
اما یک سوال:
اگر مدرسه از جایگاه بالایی برخوردار باشد، نقش والدین چیست؟
والدین نباید اهمیت نقش خود و همچنین مدرسه را نادیده بگیرند.
آنها همچنین باید اطمینان لازم را داشته باشند تا در صورت وم خودشان عمل کنند.
ویژگی های رشدی کودکان نابینا
ویژگی های رشدی کودکان نابینا
0 دیدگاه/نوامبر 4, 2020
ادامه مطلب
برای ایجاد ارتباط قوی با مدرسه، توصیه های زیر را در نظر بگیرید:
تعیین زمان خاصی برای رفتن به رختخواب در فرزندان
در شب، کودکان را به رخت خواب ببرید زیرا کودکان قبل از رفتن به مدرسه باید آمادگی کامل داشته باشند و این مسئولیت والدین آنها است.
وداع کوتاه
صبح از خانه بیرون بروید تا بچه ها را در راه مدرسه همراهی کنید.
هنگام جدا شدن، کودک را در آغوش گرفته و ببوسید و بلافاصله به مدرسه بفرستید.
اغلب کودکان از دوری های طولانی مدت ناراحت می شوند.
نگران نباشید: معلمان می دانند که چگونه کودکان را آرام کنند.
به یاد داشته باشید که کودکان پس از جدا شدن از والدین، به ندرت گریه می کنند.
منبع:
بسیاری از افراد به دنبال مشاوره تحصیلی رایگان برای فرزند خود هستند لذا ما در این بحث به نکاتی مهم پیرامون تشویق کودکان به درس خواندن می پردازیم.
هر روز از فرزند خود بپرسید چه کاری باید انجام دهد.
یک محفل آرام را برای او فراهم کنید.
برای اکثر والدین، فرستادن بچه ها به مدرسه، کار مشکلی است.
هدف آنها این است که فرزندان خود را بسازند، هر دو کودکان و نوجوانان در مدرسه احساس امنیت و راحتی می کنند و درس های خوبی می گیرند.
اغلب والدین از معلم و مدرسه فرزندشان جدا شده اند.
به نظر می رسد که وقتی والدین در مدرسه شرکت نمی کنند، والدین مسئولیت فرزندان خود را احساس نمی کنند و در این زمان آنها فرزندان خود را به دست غریبه ها می دهند.
اگر والدین نقش فعال تری ایفا کنند، نه تنها کودکان را تشویق به تحصیل می کنند بلکه علاقه خود را نیز افزایش می دهند.
در این مورد، والدین نقش مهمی در تجربه تحصیلی فرزندشان ایفا می کنند و در عین حال ارتباط خوبی با معلمان ایجاد می کنند.
اما یک سوال:
اگر مدرسه از جایگاه بالایی برخوردار باشد، نقش والدین چیست؟
والدین نباید اهمیت نقش خود و همچنین مدرسه را نادیده بگیرند.
آنها همچنین باید اطمینان لازم را داشته باشند تا در صورت وم خودشان عمل کنند.
ویژگی های رشدی کودکان نابینا
ویژگی های رشدی کودکان نابینا
0 دیدگاه/نوامبر 4, 2020
ادامه مطلب
برای ایجاد ارتباط قوی با مدرسه، توصیه های زیر را در نظر بگیرید:
تعیین زمان خاصی برای رفتن به رختخواب در فرزندان
در شب، کودکان را به رخت خواب ببرید زیرا کودکان قبل از رفتن به مدرسه باید آمادگی کامل داشته باشند و این مسئولیت والدین آنها است.
وداع کوتاه
صبح از خانه بیرون بروید تا بچه ها را در راه مدرسه همراهی کنید.
هنگام جدا شدن، کودک را در آغوش گرفته و ببوسید و بلافاصله به مدرسه بفرستید.
اغلب کودکان از دوری های طولانی مدت ناراحت می شوند.
نگران نباشید: معلمان می دانند که چگونه کودکان را آرام کنند.
به یاد داشته باشید که کودکان پس از جدا شدن از والدین، به ندرت گریه می کنند.
منبع:
درباره این سایت